فرشید افکاری

اشعار سپید

فرشید افکاری

اشعار سپید

نیستی

قلمی از جنس خاک و غبار

از تبار سراب

در دستان روح من است

این شعر از سرزمین نیستی می آید

از شهرهای ویران

از گردبادهای خاکستری

با واژه هایی برخاسته از تابوت

این شعر

فرو ریخته از چشمان مرگ خیال

و رویاهای سیاه

از خونکده های درد و سکوت می آید