فرشید افکاری

اشعار سپید

فرشید افکاری

اشعار سپید

انعکاس

«انعکاس»
گاهی در انعکاس نورهای شتابان
آسمان را تا میزنند بر صحن واژه ها
اخگران ذهن من ، همچون نامه ای
بی آنکه بیفتد صاعقه ای خشک
از درخت تنهایی ابرهای غمم
بر تاریکی زندگانی شوم
گاهی بی آنکه صدای موج سنگها بیاویزد
بر چشم مناظر سرد
پلکانی دریایی را میپیماید وجودم
دریایی از عطر و روشنی رازها

«جاده»
پنجره موج میزند
با پرده ای از آلاله های سرخ
باد ، ریشه می زند بر روح غروب
و نگاهم چون جاده ای میرود به سوی نور