فرشید افکاری

اشعار سپید

فرشید افکاری

اشعار سپید

شیطان

پیش از آنکه شیطان ظهور کند

عجوزه های وحشت زده از چاه بیرون می ایند

آسیابها با خون ِ رودها ، گندم آرد میکنند

مناره های سر ، در کوهستان جسدهای سرد ، اذان میخوانند

و شب

از شهربازی کودکان مرده

از جیغ مادران خفته

از مدرسه های خون آلود و ساکت

عبور میکند  ، پیش از آنکه شیطان ظهور کند...

سایه هاجنگ را لمس میکنند

وقتی از جنگلهای مسی

پیچکهای آهنی بر حلقه های دار بالا میروند

و بر درختان سیاه میرویند

برق آفتاب از آن جنگل شوم ،‌ جز به معنی آونگی نخواهد بود

نظرات 2 + ارسال نظر
مجید 1389,06,11 ساعت 11:35 ب.ظ http://behtarinha.wex.ir/

جذاب ترینها و بهترین ها
www.behtarinha.wex.ir
به منم سر بزن

س 1389,06,12 ساعت 10:24 ق.ظ

سلام عزیز
چه تصویر سازی عمیق و ترسناکی !
نکنه واقعن یه روز اینجوری شه
ما منتظر ظهور شیطان نیستیم به خدا ... پس کی شیطان غروب میکنه
؟
مگه الان عرصه ی شیطان نیست ؟ مگه جولانگاه شیطان نیست ؟
دنیا که زیر سم اسباشه ... تو فکرا ... به اسم دین ... به اسم خدا ... به اسم انسانیت ... تو لباسهای مختلف ... مگه ندیدیش ؟
ما با شیطان زندگی میکنیم و هر روز رو به هبوط میریم
دستهامون گاه تو زنجیر اون و گاه دست به دامنشیم
شیطان هست تو سطر سطر احساسات ما ظهور کرده
تو رو خدا نگو که از این بدتر میشه
من منتظر طلوعم منتظر امید ...
موفق باشی
مراقب خودت باش

ممنون دوست عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد