فرشید افکاری

اشعار سپید

فرشید افکاری

اشعار سپید

مردگان

هرچند بر سنگفرش وجودت

شیشه ی قلبت را شکستم

اما...

هر گاه از آنجا می گذرم

خرده شیشه هایش

به پای خودم فرو می رود

و تو را به یاد می آورم...

***

بر دار مجازات بنگر

این مردگان عمودی ِ ساکن

از آن زندگان متحرک

زنده ترند...

بنگر چه ایستاده مرده اند

و بنگر چگونه

آن مردگان حقیقی

در خواب راه می روند