فرشید افکاری

اشعار سپید

فرشید افکاری

اشعار سپید

آزادی

«شراب»

من مستم از ندای شرابی

که در هر دانه از خوشه های انگورش

پیکر حلاجسیت آویخته

 

«تدفین»

روح فراموشی در من رخنه میکند

و واژه ها مرا دفن میکنند در سنگلاخ کاغذپاره های سفید

در میان بارش برگه های کتابی بی اسم

تمام سیاه نوشته های لشکر ذهنم

در دره ای بیرنگ خواهند افتاد

و تابوتهای سرخ و مه آلود

از دفتر دودوارم پرواز خواهند کرد

و دیگر از من هیچ نمیماند

 

«آزادی»

وقتی صدای اشباح گریان

از پشت سرم می آید

سکوت ، از مغاک چشمم میفشاند درد

روحم آویخته میشود در فضایی سرد

سایه ام

مثل نوری چرخان

می دود روی دیوار

و من در این مرگگاه وجدان ،هرگز

ساکت نمی مانم

فریاد بی حنجره ام را

از میان میله های قفس

به جسم غریوی پیوند میزنم

که بانگ آزادیست

 

«پرنده»

از میله های خمیده ی قفس

و از سیمهای خاردار خونی

پرنده میسازند!

تا پروازش دهند

برای نمایش این آزادی دروغین

کبوتری نیست

بالا را نگاه نکن

زیر پایت جسم کبوتران را

در سینه ی زمین بپرواز

 

«سرو»

پرندگان بی سر

در آسمانی پوشیده از سیمهای خاردار

و اسبهای سپید شعله ور که بازمیگردند در باد سرد

از میان سروهای ساکت و قبرهای ناطق گورستان

بوران خون به پا کرده است

و حتی نام آزادی

مصلوب سرزمین های مرگ است

 

«گرداب»

گاهی خودم را سر میکشم

در لیوانی سفید که روحم است

و مایه ای سیاه

که سایه ام

گاهی در خودم میمیرم

از لجنکده ای که ذهن را میشوید

حل میشود در گردابی خاکستری

که باقی مانده ی وجود آتشینم است


نظرات 2 + ارسال نظر
محمد لطفی 1389,09,02 ساعت 07:21 ق.ظ http://blog.mohammad.id.ir

سلام فرشید جان:
این شعرایی که توی وبلاگت میذاری رو خودت مینویسی یا از اینور اونور جمع میکنی یا چی؟

همه ی شعرهای وبلاگ از نوشته های خودم هست

سپیدار 1389,09,02 ساعت 09:09 ق.ظ http://sepidar42.blogfa.com/

سلام
شعرای جدید رو خوندم
در زیبایی شعرها که اصلن حرفی نیست ولی ای کاش ...


موفق باشید

ممنون از لطفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد