فرشید افکاری

اشعار سپید

فرشید افکاری

اشعار سپید

سرو

گذشته ام هر روز
از سوزانترین رویاها
تا سپیدترین کابوسها
و شب
با سایه ای سبز
در دستان بلندترین سرو خاطره
میگذرد از آسمانم
...
سکوت را واژه واژه ببار
ای کویر همهمه های امید
معنی ام کن
بر پل آبی رویاها
که می گذرد از رود تردید
تا می رسد باز
به نورانی ترین دهکده ی ...
مرگ